چیز مبهمی ترکید
و من ناگهان دیدم
که چشمهای مردی
و قلب زنی
و دستهای پیرزنی
بر زمین افتاده
چشمهاش بسته بود
و هراس تلخ از مردن
او را
از من جدا می کرد
حمید
دیگر نمی ترسید
[+]
----------------------------------
[0]
- اگه آدم به قصد جبهه رفتن رفته باشه جبهه یعنی اگه آدم اینقدر دیوونه باشه که به قصد جبهه رفته باشه جبهه. جبهه آدم رو نیگه می داره سر آدم رو می ذاره روی زانوش پلاک آدم رو می کنه می ندازه روی خاکا. مثل پری دریایی ها که ملوانای جوون و قر می زدن می بردن ته دریا جبهه ای می شی به صدای سینه زدن عادت می کنی. به لهجه ی جنوبی آهنگران توی بلندگوی دستی. به جوونهای تازه سبیل که راس کار شهادتن. به غریبه های گرینوف کار که هیچ وقت حرف نمی زنن. به بچه های توپخونه که گوششون ضعیفه به تخریب چیایی که همه اش نگاهشون به زمینه . به فرمانده ها که همیشه غمگینن دنیات مث مغروقای پری های دریایی هاس. اونوقت اگه شانس داشته باشی گلوله غیب ی آد و با خودش می برتت...
- بدشانس با شم چی؟
تو بندر قدیم یه دیوونه های نصفه ای بودن نابینا که همه اش صدا می کردن "ستاره ستاره ستاره" شبا می شستن رو به ماه پش به "دریا بابام می گفت "پری برشون گردونده پری برشون گردونده
دس زد به پشتم گفت "خوش اومدی جوون"
[+]
----------------------------------
[0]
لیلا لباس خریده
محمد هفت ساله شده
مادرم عیدی نو توی قرآن دارد
سبزه داریم
تلوزیون
برنامه ی کودک دارد
توپ های واقعی داریم
ماهی قرمز هست
آقاجان کت برقد پوشیده
به درک که قرارگاه و هر چه
بر می گردم خانه
عید امسال باس خانه باشم
پاهام کجا بود ؟
پاهام کجا افتاده؟
[+]
----------------------------------
[0]
این همه مردم از ما مرد
بچه های تازه سبیل
پیرمردهای عصبانی
جوانهای عاشق
مردهای تنهای سیگاری
این همه از ما مردند
و ما حتی
فراموش نشدیم
[+]
----------------------------------
[0]
بدترین آتش دنیا را
هیچ وقت نمی بینی
خردل
انفجار بزرگی است
که ذره ذره
توی بیمارستان
- خردل اضافه قربان؟
ممنونم
خردل اضافه خانوم؟
ممنونم
نگاه می کنندت
می روندت
- خردل اضافه قربان؟
ممنونم
خردل اضافه خانوم؟
ممنونم
در بیابان
دو تا جنازه ی قهوه ای داریم
بیست نفر آدم نارنجی هم
داد می کشند
داد می کشند
[+]
----------------------------------
[0]