راضیتن مرضیه
وقتی آدم
یک جای خشک بمیرد که
شبها سرد است
می رود یک جای سبز نمناک
که صبح باران بیاید روی سجاده
و وقتی اراده کند انار
و وقتی اراده کند نمک
و وقتی اراده کند کولر
تلویزیونهای رنگی که آدم توش
وقتی آدم بمیرد
می رود جایی
که هر چقدر دویده باشد زق نمی کند پاهاش
و تمام فرشته برای درد دل کردن هست
و تمام ایوان آفتاب برای خوابیدن
و لهجه ی هیچکس تهرانی نیست
و کسی حرفهای انگلیسی نمی گوید
مردن اصلا کار خوبی است
و مرده ها می روند بهشت
و بهشت جای خیلی خوبی است
چرا تو گریه می کنی پس؟
بچه ها خوبند؟
شوهرت کجاست؟
[+]
----------------------------------
[0]
شام غریقان
.
از اینجا تا
صدای شلمچه
رقته از گور مرده ها
زهرا
کی مرده؟
سرچی بریده؟
کی خلیفه حالا..؟
مهم نیست این
تو
برادری
عباسی
راننده
تو باید جنازه را برداشت
بوس
انگشتها را
دربیاوری از
توی پوتین
آخ
تو باید برای
عکس امامهای پاره
نوار چسب بگذاری
- الو برادر عباس
برادر
جلودار
آقا
عباس
بچه ها تشنن
شما کجایی؟
الو
الو
این بچه مینهای نفهمیده
درختهای خمپاره حتمن
بزرگ می شود یک روزی
تانک ها نزدیکند
با خودم گفتم
برو عباس
برای فهمیدن
جان آدم کافی است
- الو
مهدی جان
برانکار کم داریم
صدامو داری
رمزو ول کن
حسین شهید شد
آقا
شما کی برمی گردی؟
الو
الو...
[+]
----------------------------------
[0]