سرباز دشمن را گاز بگیر
اگر طعم شیرینی داشت
او هم بازنده ای است که به جنگ اعزام شده
[+]
----------------------------------
[0]
توی قرارگاه هفت، اصغر وادی همیشه بود و کتری داغ هر کی می آمد از فرمانده و بسیجی و اسیر و شخصی یک چایی مهمان اصغر بود چایی خالی بدون قند. قند را از فرماندهی قطع کرده بودند یعنی قند اصغر را قطع کرده بودند. می گفت "با شیرینی خودت بخور برادر" می گذاشت جلو آدم و بعد تمام که می شد می آمد بر می داشت. یک روزی گفتم "اصغر آقا شما خونواده نداری؟"
توی قرارگاه هفت، اصغر وادی رو زمین نشسسته بود
[+]
----------------------------------
[0]
[+]
----------------------------------
[2]
خداحافظ اسب
من دیگر با تو
کاری ندارم
الان من را
پرچم می اندازند
روی دوش می گذارند
سرود می خوانند
گریه می کنند
برو اسب عزیزم
برو با اسب کوچکی که دوست داشتی ازدواج کن
تمام شد
دوران سربازی من
به پایان رسیده است
[+]
----------------------------------
[0]
تمام مین ها را
در همین مرز کوفتی بکار
یا این جنگ
یا جنگ بعدی
به درد خواهد خورد
مرزها برای مین کاشتنند
[+]
----------------------------------
[0]
رختخواب تمیزمان را می اندازیم
رختخواب سرد شسته را
توی بالکن می اندازیم
حالا که آمده اند
حالا که جنگ شد
تمام شد
ما که مرد جنگ نیستیم
دو تا روح تازه سال بیکاریم
اگر جنگ شد
ما
رختخواب سرد شسته را
توی بالکن می اندازیم
[+]
----------------------------------
[0]