بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Tuesday, September 29, 2009
 
"این همه می شوریش" می گفت "این همه روغن می زنی دستمال می کشی بعد درست آن وقتی که باید یک حکمی یک جایی نوشته که باید گیر کند و گیر می کند و همان یک لحظه به گایت" گفتم "تفنگهای ما اینطوری است" گفت "قربان عراقیها بروم چند نفر را تا حالا با تفنگ گیر کرده فرستانده ای آن دنیا" بعد گفت "همه ی تفنگهای دنیا همین طوری است همه ی چیزهای دنیا همینطوری است" بعد رفت وضو بگیرد...

Saturday, September 26, 2009
 
بعضی کلمه ها آدم را عینهو گلوله سوراخ می کند. خیلی از بچه ها کشته های همین گلوله هان...

Wednesday, September 16, 2009
 
می گوید "آرام شدی مثل سربازهای شکست خورده می مانی" می گویم"شکست خورده ی سربازها غنیمت است همیشه با آب پاشهای کوچکشان و گلدان کوچک شعمدانی و قیچی کوچکشان که برای هر برگ بریده غیژ آه می کشد"

Saturday, September 12, 2009
 
تا بوده همین بوده که یک سرباز روی چهار پایه بنشیند و سوت بزند و به ریش گلوله ای که خواهد آمد بخنند
روی دیگر این سکه گلوله است که خسته تر از همیشه به استعفا فکر می کند

Wednesday, September 9, 2009
 
جوراب وصله احتیاج ندارد
این را تو یادم دادی
و اینکه بعد شاشیدن باید
دور مستراح را تمیز کرد
راجع به اینکه وقتی که دوری
و اینکه وقتی آدم می ترسد
چکار باید کرد
باید
چیزهای بیشتاری می گفتی

مدینه مدینه
تمام جورابهام سوراخ است