بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Monday, December 20, 2010
 
همیشه وقتی که خوابیده ای جنگ اتفاق می افتد، رادیو می گوید یعنی به بعضی ها می گوید باید. می گوید الان باید بیایید و فلانی ها را بکشیم مثلن عراقی ها را یا ژاپنی ها را یا کره ای ها را یا آمریکایی ها را ایرانی ها را آلمانی ها را چون خیلی موجودات بدی هستند. چون فلان جائک را که نمی دانی کجاست و یکهو خیلی مهم شده ریخته اند گرفته اند
بعد تو لباسهایت را می پوشی از لای سینه های زنت در می آیی می روی یک جای دنیا اگر برگردی هم دیگر حتی لای سینه های زنت هم آرامش نخواهی داشت
همه چیز همیشه همینطور سرد اتفاق می افتد حالا برنامه اهواز باشد یا سیبری...

Wednesday, December 8, 2010
 
توی جبهه درخت های خیلی کمی هست. درختها به دیدن آدم مرده حساسیت دارند.