بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Monday, February 27, 2012
 
هر شهری غم خودش را دارد
هر چکمه ای
هر قمقمه ای
هر تفنگی
بیا این چکمه مال تو
این تفنگ
این قمقمه
تو هم تمام غمت را به من بده
برادر مرده
شهر هم همینجا تنها می ماند

***

مرد لاغر پرچم سرخش را بر داشت

Monday, February 13, 2012
 
- دخترک باز آمده بود دنبالت می گشت
- گنجشک بیاد باز بیاد هر چی بیاد دیگه خونه نمی رم نه این نخوام برم خدا گواس دلم هر شو پر پر قمریامو می زنه نمی تونم نمی شه
- آخه چرا؟
- چرا تو همه اش داستان و یادت میره؟
- کدوم داستان و؟
-هفتاد و دویی رو که از روی سنگر اومد و از ما رد شد سر خودت رو که رفت لای شنی دست من که افتاده بود پشت سنگر
- چرا یادم آوردی لعنتی؟ داشتم اینجا حالم رو می کردم
- بعضی چیزها رو نباس فراموش کرد بعضی چیزا باید همیشه یاد آدم بمونه

Thursday, February 2, 2012
 
لااقل تو حرف بزن تفنگ
ما ساکتیم
فرانسوی ها هم همینطور
سکوت مطلق
دارد
دنیا را
لااقل تو حرف بزن مسلسل جان
تو حرف بزن تفنگ