بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Saturday, May 28, 2011
 
پنهانی
به حیات
آمدم
و از آن رفتم
با صدایی کوچک
در فاصله یک رگبار
برای ثبت در تاریخ
گلوله درد هم دارد

Monday, May 16, 2011
 
"جواد جان جواد جان خط به خط کنار جوب اسبای دشمن ایستادن" سیروان همش به تانکا می گفت اسب می گفت اسبای دشمن نمی گفت تانک از اسم تانک می ترسید می گفت "تانک برا جنگ چیز خوبی نیست تانک نامردیه" یه چیزی تو سرش چرخ می خورد تانک که می دید بهش می گفتم "چته؟" می گفت "هچ" بعد می رفت از این هچ زیاده توی جنگ یکی به گل زرد حساسه یکی به بستنی یکی به تانک یکی به امام حسین یکی به بنی صدر یکی به خمینی از هرکیشون هم که می پرسی "چته؟" به آدم میگن "هچ"

Monday, May 9, 2011
 
تمام دریاها
مال انگلیسی ها بود
ناپلئون بیچاره تنها بود
"باید فکر اینجایش را
می کردم دزیره
فکر می کنم
چقدر هند
جای بیخودی است دزیره
چقدر پترزبورگ دور است
از یخ بیزارم دزیره
خیلی از یخ بیزارم
و البته از تاریخ
تاریخ چیز خوبی نیست
مثل یخ می رود پایین
و آخرش
تمام دریاها
مال انگلیسی هاست"
می رود ناپلئون پایین
توی دریای سرد تنهاییش