بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Thursday, May 23, 2013
 
اینکه آدم پا نداشته باشد درد اول است درد دوم آدم این است که آدم پا  داشته باشد اول ولی بعدن نداشته باشد نگاه کند به آدمهای اطراف که چطور می خواهند بگویند هنوز هم همانی برای آنها وقتی که نیستی می خندی و خنده ات خوشحالت نمی کند درد سوم این است که پایت را برای مردم داشته باشی کسی یادت نباشه 

درد چارم اینه که پا تو داده باشی مردم به خاطر اینکه پا تو دادی ازت متنفر باشن بعد از خودت می پرسی کیه داره اشتبا می کنه تویی ؟ مردمن؟ هر دو تونین؟

Saturday, May 11, 2013
 
مشق 

با گلوله
مرتب
دو تا  دهقان شاد گنده بکشید
دور خانه
گوساله بکشید
با ته چکمه
بوته بکشید

بچه ها
کسی
نزند از خط بیرون

Thursday, May 2, 2013
 

دشت روز بود
منور و
فواره های آتیش
بوی دود
بوی مرده
بوی تفنگ

سربازها
از روز جنگ
به شبهای چاله ها
می گریختند