بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Thursday, January 5, 2017
 
معصومین

- گوشه‌ی چشمم
لخته دارم
خمپاره ای احتمالن این اطراف
من که چشم ندارم
چه جور می فهمم
گوشه ی چشمم
لخته دارم؟
جنگ نیست که
بی شرف ها
چرا
همیشه خمپاره ای این اطراف؟

همیشه یک دسته از ارواح
سرد و آبی
روی تپه های عاصم می‌نشینند
تن های ماهی دزدیده باز می کنند
چشمهایشان را گشاد نگه می دارند
و توی حدقه های خالی هم
فوت می کنند