بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Saturday, April 10, 2010
 

  سیروس دو بخش دارد


اول سی / حالا گیرم مرغ یا نفر


که زنده زنده به گور


و بخش دوم روس


با میگ های بزرگش که در آسمان زوزه می کشید


این شعر پایان ندارد


مثل سرنوشت سیروس


وقتی زنش همسر برادر شهید شد


عموی بچه ها شد بابا


که نان ندارد


و آب هم اِی


نه آن قدر که دسته گل را بشود از آن گرفت


وقتی از فاو برمی گشت


فهمید پدر شهید بهتر از پدر بی نان اس