بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Wednesday, August 19, 2009
 
طلف

یک بچه ای بود توی گردان که هر کاری بگی می توانست فقط بند پوتین بلد نبود ببندد. دست از سرش برداشتند بعد یک مدتی. با کتانی می آمد جنگ. قرقیز هم از روی کوه و موه می گرید عینهون پرنده. اسمش صادق بود. امیر قبول کرده بود برایش تفنگ کوچک آورده بود کسی چون زیادی نحیف بود. تا جنگ بود خوب بود. بعد جنگ شنیدم خانه اذیت شده افتاده به اعتیاد. یک بار هم رفتم دنبالش پیدا نشد که نشد...