بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Monday, August 18, 2008
 
می گوید "مثل آدم است نیست؟ این آب که پر می شود توی چاله و خاک که لرزان می شود توی چاله. به هر بهانه ای با هر صدایی مثل عمر آدم است. به خدا این صداهای تیر مثل همین آب جمع توی چاله تکه تکه دارد عمر ما را می تراشد." هر وقت قنبر را دیدم یک کپه ساخته بود آب قمقمه ریخته بود توش. خودش نشسته بود دورش. تمام کویر را همینطور تا غروب چاله کنده بود. از همان دورها برای نگهبانها دست تکان می داد...