بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Sunday, May 25, 2008
 
فرمانده باور نکرد
بچه ها باور نکردند
ولی من
توی پست نگهبانی
روح یک پروانه دیدم
اسمش
مثل شهید های برنا محسن بود
عین ضعیفه ها مریم
اسمش
خال خالی بود
خال خالی قرمز
روی جامه های سفیدش خون
از دزفول
به سمت
بصره
یا از بصره
به سمت دزفول
فرمانده ها نفهمیدند
بچه ها نفهمیدند
هر چه داد کشیدم
نفهمیدند
گریه کردند
مادرم می فهمید
مادرم
همیشه من را
می فهمید
قبل خاک ریختن
باید
نشانش می دادند