بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Saturday, September 15, 2007
 
تلویزیون همیشه درد سر بوده. وقتی که آدم ها را نشان می دهند با هفت و لبخندهای پیروزی و بچه ها را می بینی که تکه تکه روی برانکارد بر می گردند "و وقتی که این صدای مهیب که ملت غیور و شهید پرور ایران ..." شنیدنش سخت می شود وقتی برادر خودت یکی از آن شهید ها باشد و او را از جای زخمی روی مچ پایش شناخته باشیکه یکبار توی بازی فوتبال خودت برایش ساختی. تلویزیون همیشه دردسر است آدم مدام از خودش می پرسد. چرا همیشه فوتبال نیست؟ چرا مردم بیخود با هم می جنگند. این کلاشهای لعنتی توی دست این سربازهای لعنتی توی فیلم چقدر سبکتر است. هوا چه گرم تر است. چقدر زمین داغ باشان مهربانتر است. چقدر زیباتر می میرند...