بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Friday, September 8, 2006
 

 سین اول امسال سنگر بود

برای همه ی مادران شمعی
سین دوم امسال سوت
می کشید توی سرم
و سرب
و پادگان ما پشت سراب بود
حسین سراب بود
گلوله های کلاش های پاسداران
و شب
و منورها
و دود
و خاکریز
و روبان ِ قرمز مینا
سراب بود
تو پشت آبادی
آبادی به ابادی خراب
سایه ی خدا افتاده روی باد
و سین پنجم سکوت
بعد از جنگ تنها سپاه مانده بود و یک سرباز
یک سرباز با یک گلوله
یک گلوله با بوم
نقطه
دوباره از سرخط