بی پلاکی های جنگی که نیامده

توی جبهه ها همه جبهه ها یک قبری هست که شاعر لاغری توی آن خوابیده این برای هیچ کس مهم نیست یکسری آدمند که توی بیابان می افتند و هیچ کس سراغشان را نمیگیرد آدمهای بی عرضه ای که قبل از آنکه بتوانند فرار کنند گلوله خورده اند. این هیچ خوب نیست این اصلا عادلانه نیست. آدمها بالفرض هم که بمیرند نباید توی بیابان بی پلاک بمانند. پلاک خیلی مهم است پلاک سرباز از تفنگش خیلی بیشتر ارزش دارد. یک کسی باید یادش باشد. یک کسی باید یادش بیاید...

 

 
   


Sunday, August 20, 2006
 
مجید پر
رضا پر
مادر مرتضی پر
حسین پر
هدی پر
ولی و مصطفی پر
از آسمان این سنگر
کلاغی پریده است
از پنیر نوکش
بمبی آویزان
روباه این همه
بچه های کوچک
به گرد دمبش هم نمی رسد
"سرزمین آتیشه
کیشه
کیشه
کیشه
تو خاکش عاشقی میشه
کیشه
کیشه
کیشه"
تاپ تاپ
خمیرهای
بومب بومب

همه

شاعران جبهه
مسلسل دارند
"بگذار شعر آخر من تمام شود
پرنده نامرد
بگذار گلوله های من تمام شود
پیش بچه ها آبرو دارم"
مجید پر
رضا پر
مادر مرتضی پر
حسین پر
هدی پر
ولی و مصطفی پر
از آسمان این سنگر
کلاغی پریده است
"مجید جان
بابا
مجید جان
صدام هست هنوز؟
می شنویم جونی؟
آمبولانس مهدی میادش الان
مجید
خونتو نذار بره بابایی
این زمین لعنتی تشنه اس
بچه ها می رسن بابایی
دارم می آم
گلوله ها رو تحمل کن
باشه؟
رقیه سلام رسوند
حال مامان هم خوبه
برات کوکو فرستاد
همونجور که دوس داشتی
الو
مجید
بابا؟
الو"
مجید مورد نظر
به آسمان هفتم پر کشیده است
تقصیر دشمن نبود
پلاکش را
لااقل نگه دارید